به سوی جمکران میرویم...
شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۳ ب.ظ
به سوی جمکران می آییم...
به قرارگاه دل های بی قرار...
به سمت مسجدی که از گوشه گوشه اش زمزمه ی «ایاک نعبد و ایاک نستعین» می آید...
آقای من...روزشماری میکنیم برای نفس کشیدن در شبستان کربلا...
نفس هایمان میگیرد در هوایی که عطر تو نباشد،انگار لحظه ها به سختی میگذرد و دلهایمان برای دیدار تو بی تاب تر
به اربعین نزدیک میشویم و کم کم همه دارند برای رسیدن به سیدالشهدا قدم هایشان را آماده میکنند.
آری...آنها که از نجف به کربلا میروند همه لبیک گویان به صاحب الزمانند،آماده اند تا بگویند آماده ایم برای ظهور
دلمان برایتان تنگ است آقا...
چند روز دیگر انتظار تمام میشود و ما بی تابانه به سویت حرکت میکنیم.
یاحضرت معصومه..میگویند وقتی دلتان برای حضرت زهرا(س) تنگ شد به قم بروید و آنجا یادی از پهلوی شکسته بکنید.
شب جمعه در مسجد جمکران هستیم و منتظریم یوسف زهرا همراه با مادرشان به جهان تاریک و سیاهمان نور ببخشند...
یاصاحب الزمان...
خسته شدیم از اینهمه انتظار...خسته که نه...بی تاب و بی قرار...
و باقی حرف هایمان بماند برای لحظه ی دیدار گنبد مسجد آبی رنگ جمکران...
۹۷/۰۷/۱۴