عاشق تریم...

ناب های مذهبی!

عاشق تریم...

ناب های مذهبی!

عاشق تریم...


ناگهان باز دلم یاد تو افتاد گرفت...

آخرین نظرات

پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۴۳ ب.ظ

۲

زهرای من زهرای من....

پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۴۳ ب.ظ

 

 

خط مقدم...

کارها گره خورده بود

خیلی از بچه ها پرپر شده بودند

خیلی ها مجروح شده بودند

 

حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد 

خیلی ها داشتند باور می کردند 

اینجا آخرشه !

 

یه وضعی شده بود عجیب 

تو این گیر و دار حاجی اومد 

بی سیم چی را صدا زد ...

 

حاجی گفت:

هر جور شده با بی سیم

تورجی‌زاده را پیدا کن

 

تورجی را پیدا کردند

حاجی بی سیم را گرفت 

با حالت بغض و گریه 

از پشت بی سیم گفت:

تورجی چند خط 

 روضه‌ حضرت‌زهرا برام بخون

 

تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد 

که دیدم حاج حسین خرازی از هوش رفت ... !

 

صدا را روی تمام بی سیم ها 

انداخته بودند.

 

خدا میدونه نفهمیدیم چی شد 

وقتی به خودمون اومدیم 

دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند 

خط را گرفته بودند 

عراقی ها را تارو مار کردند...

 

تورجی خونده بود :

در بین آن دیوار و در

زهــرا صدا می زد پدر

دنبال حیـدر می دوید

ازپهلویش خون مےچکید

زهراے من، زهراے من ... !

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۰۴
یا زهرا

نظرات  (۲)

عالی بود
لطفا از سایت ما هم دیدن نمایید. بانه مارک
پاسخ:
خیلی ممنون....حتما :)
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۱۷ نویسنده چیز آموز
خیلی قشنگ بود... باز هم از این متن ها بزارید
پاسخ:
حتما :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی